RSS
خانه شناسنامه پست الکترونیک مدیریت وبلاگ من موضوعات وبلاگ من درباره من ![]() لوگوی وبلاگ من اشتراک در خبرنامه
لینک دوستان من عسل بانوی ایران الههء امید فادیا اوقات شرعی مطالب بایگانی شده تابستان 1385 بهار 1385 زمستان 1384 آهنگ وبلاگ من وضعیت من در یاهو یــ |
جسم من
نویسنده: ستایش(سه شنبه 85/4/6 ساعت 12:0 صبح) جسم من دیوانی است از واژه های غمگین گذشته و از واژه های مبهم آینده. عزیزم، ای کسی که تنها تکیه گاهم اکنون توهستی ، من جام شراب مستی بودم که تا برایش شراب داشتم مرادر دست داشت ولی وقتی از شراب تهی گشتم همچون شاخه گلی پژمرده که ازچشم بلبلی افتاده باشد بر کف زمین نقش بستم و همچون قلب تنهایی از سنگدلی زمانه ترک برداشتم. تو بیا و ناجی من شو، ناجی این قلب ترک خورده که ازهرطپش خود طپش دیگری خواستار است که شاید روزی بتوانم اشکهایم را پایان دهم و به روشنایی دست یابم و تبسم شبنم را باور کنم.
تو
نویسنده: ستایش(دوشنبه 85/4/5 ساعت 11:17 عصر) ای محبوب جانم ! توکه گفتی اگر مرا یک روزی نبینی نمی توانی دوام بیاوری و همیشه فکر میکردم تازه اول آشناییمان است ولی تومیگفتی که بیشترازاینها مرامی شناختی ، درک می کردم که عشق درقلب تو جاودانه شده است ولی تازه اول راه من است وفکرنمی کردم که گرفتار حالت توشوم. حالا که باتوبیشترآشناگشته ام روزبه روزعشقم نسبت به توافزونتر می گرددوروزهایی که باید دور از توبگذرانم بدترین روزهای عشقم می باشد. وقتی دلم ازهمه عالم می گیرد، وقتی تک وتنهاگوشه ای نشسته ام وبرای تنهایی خود اشک می ریزم صدای توآرامش دهنده قلب وروح من است.وقتی به نامه و هدیه هایت می نگرم همانند ابر بهاران که بر صحرایی ببارد وآن راگلشنی پرگل زیبا بکند برای تو،برای خودم،برای سرنوشت عشق پاکمان اشک می ریزم . وقتی که به گلی می نگرم یادرخ زیبای تومی افتم. بازشدن وشکفتن گل شقایق همانندخنده های تو برایم زیباست. روزها می گذرند وزمان توقفی ندارد وقلب من هم ازطپش باز نمی ایستد وعشق توهم در قلبم روزبه روزآتشین تر می گرددوهمانندلیلی آواره مجنون گشته ام ویک لحظه تاب دوری توراندارم . بیاوبادستانت مراازاین سیاهی که درآن غوطه ورم نجات بده وباگل لبخند، لبان زیبایت را برای گفتن کلمه ای که مراامیدواربه زندگی می کندبگشا. دوست دارم شبنم باشم که برایت بی قراربگریم،دوست دارم گل سرخ باشم که نسیم بوی وفا را ازوجودم به وجودت برساند. من آرزودارم که ای کاش به جای شقایق بودم ولی حیف که نشدم ولی دوست دارم هرکس می خواهد نهایت دوست داشتن خود را به قلب من بفهماند شاحه گلی شقایق برایم به هدیه بیاورد
چرا
نویسنده: ستایش(دوشنبه 85/4/5 ساعت 11:12 عصر)
چرا همیشه عاشقان آهو شکارگرترند مگر حرمت عشق به رهایی نیست؟
|